• وبلاگ : دنياي سياه من
  • يادداشت : خودم تمامش ميكنم!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ملينا 

    روز سوم: ساعت 10 رفتيم نمك آبرود و تلكابين و نهار و دوچرخه تا 6! 6 هم لب ساحل(به اصرار زهرا) تا 11 كه واسه شام رفتيم رستوران! شب هم واليبال لب ساحل باز هم با پسراي گرامي همسايه!

    روز چهارم: تا 12 خوابيديم بعد رفتيم جنگل نور نهار خورديم بعد اومديم ويلا و بيكار بوديم تا 7! واسه غروب رفتيم لب ساحل....خيليييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي قشنگ بود اما زهرا همش به آب نگاه ميكرد...ديوونه س ديگه! شب هم واسه آخرين بار با دوستان همسايه بوديم اما اين دفعه بازي نكرديم....فرق داشت ولي نميشه بگم!

    فرداشم تو راه بوديم كه برگرديم تهرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان وتمام!

    زهرا گفت بگم كه دلت بسووووووووزه!

    پاسخ

    دلم سوخت!!!!گريهههههههههههههههههههههههههههههههه